گروه گروه. فوج فوج: سپاهی که از بردع و اردبیل بیامد بفرمود تا خیل خیل. فردوسی. بنمود خیل خیل گنه پیش چشم من تا در کدام خیل کنم بیشتر نگاه. سوزنی. ز هر سو جنیبت کشان خیل خیل. نظامی. رسیدند زنهاریان خیل خیل که طوفان بدریا درآورد سیل. نظامی. بعرض جنوبی نمودند میل شکارافکنان هر سویی خیل خیل. نظامی
گروه گروه. فوج فوج: سپاهی که از بردع و اردبیل بیامد بفرمود تا خیل خیل. فردوسی. بنمود خیل خیل گنه پیش چشم من تا در کدام خیل کنم بیشتر نگاه. سوزنی. ز هر سو جنیبت کشان خیل خیل. نظامی. رسیدند زنهاریان خیل خیل که طوفان بدریا درآورد سیل. نظامی. بعرض جنوبی نمودند میل شکارافکنان هر سویی خیل خیل. نظامی
کلمه ای است که وقت امکان و برانگیختن بر کاری گویند. (منتهی الارب). کلمه ای است که به انسان گفته میشود وقت امکان امری و برانگیختن و تحریض بر کاری و گویند در هنگام چپاول کردن و تاراج نمودن گفته میشود وقتی که قریه ای یا قبیله ای مورد تاراج قرار گیرد و هیچ کس از آنان باقی نماند. (از اقرب الموارد)
کلمه ای است که وقت امکان و برانگیختن بر کاری گویند. (منتهی الارب). کلمه ای است که به انسان گفته میشود وقت امکان امری و برانگیختن و تحریض بر کاری و گویند در هنگام چپاول کردن و تاراج نمودن گفته میشود وقتی که قریه ای یا قبیله ای مورد تاراج قرار گیرد و هیچ کس از آنان باقی نماند. (از اقرب الموارد)
عجب عجب. سخت عجیب. چه شگفت: قصد لب تو کردم زلف تو گفت هی هی از هجر غافلی تو کت از جهان برآرد. خاقانی. گفت هی هی گفت تن زن ای دژم تا در این ویرانه خود فارغ کنم. مولوی. چو گل نقاب برافکند و مرغ زد هوهو منه ز دست پیاله چه میکنی هی هی. حافظ. ، علامت تحقیر و استخفاف. (یادداشت مؤلف) : هی هی جبلی قم قم
عجب عجب. سخت عجیب. چه شگفت: قصد لب تو کردم زلف تو گفت هی هی از هجر غافلی تو کت از جهان برآرد. خاقانی. گفت هی هی گفت تن زن ای دژم تا در این ویرانه خود فارغ کنم. مولوی. چو گل نقاب برافکند و مرغ زد هوهو منه ز دست پیاله چه میکنی هی هی. حافظ. ، علامت تحقیر و استخفاف. (یادداشت مؤلف) : هی هی جبلی قم قم